مثنوی بچه‌ی خوب

مرور و معرفی یار مهربان ۲: «مثنوی بچه‌ی خوب»

سراینده: مهدی آذریزدی، تصویرگر: محمد صبوری و ابوالفضل مرشدی، طرح جلد: سعید طامهری‌زاده، ناشر: انتشارات اندیشمندان یزد (دبیرخانه‌ی دائمی بنیاد استاد مهدی آذریزدی)، مصوّر سیاه و سفید، ۱۲۸ صفحه.

شماره‌ی ۲۷ – از کتابخانه‌ی بالان

«آرزو کرده بودم که هرگاه این منظومه مورد پسند خاطر اهلش واقع شد، جزوه‌ای دیگر از حرف‌های باقیمانده را بر آن بیفزایم که وعده‌ی آن نیز در پایان کتاب داده شده بود، اما در حال حاضر با حال و احوال ۸۴ سالگی، دیگر شور و شوق گذشته را ندارم و متن «مثنوی بچه‌ی خوب» عیناً بدون هیچ تغییری انتشار می‌یابد و کسی چه می‌داند شاید آخرین چاپ آن باشد، شاید هم نه …»

– مهدی آذریزدی، ۱۷ مهر ۸۴ –  «نگاهی دیگر به مثنوی بچه‌ی خوب» – صفحه‌ی ۷

– روحشان شاد و یادشان گرامی

این کتاب، مجموعه‌ی شعرهای بسیار خواندنی و دل‌نشین شادروان «مهدی آذریزدی» بنیان‌گذار ادبیات نوین کودک و نوجوان است که به‌عنوان هدیه‌ای به‌مناسبت روز جهانی کتاب کودک، تجدید چاپ شده. کتابی بسیار دوست‌داشتنی، با ویژگی‌های خاص خودش.

از آن‌جایی که نویسنده/شاعر، خود، سال‌ها به کار غلط‌گیری و اصلاح کتاب‌ها می‌پرداخته، این کتاب را نیز با دقت و وسواسی خاص تصحیح کرده. برای همین، اولین خوبی کتاب، این است که غلط دیکته‌ای و تایپی خیلی کم دارد. خوبی بزرگ دیگر آن، پاورقی‌های خیلی صمیمانه و خودمانی و همراه با طنز آن است، که جدا از شعرها، خیلی خواندنی و دل‌نشین‌اند. در آن‌ها حتی از تذکر برای دیکته و انشای مدرسه نیز دریغ نشده. مبادا که اجبارهای شعر برای هماهنگی وزن و قافیه، بدآموزی داشته باشد. من وقتی آن‌ها را می‌خواندم، فکر می‌کردم چقدر این‌ پاورقی‌ها، وبلاگی‌اند. اگر ایشان وبلاگی برای خود داشت، مطمئنم یکی از بهترین وبلاگ‌های وبلاگستان فارسی می‌شد. پیشنهاد می‌کنم پاورقی‌‌های کتاب را حتماً نگاهی بیندازید.

در سرتاسر کتاب، دو چیز بود که من را خیلی دلگیر می‌کرد. اول، برآورده نشدن آرزو و اشتیاق شاعر/نویسنده برای رساندن حرف‌های بسیاری بود که خیلی دوست داشته برای ما بگوید، ولی نانوشته یا منتشر نشده ماندند. دوم، برآورده نشدن اندوه و حسرت او برای دسترسی داشتن کافی و وافی به کتاب، و هر آن‌چه به دنیای آن مربوط می‌‌شود. چقدر روزگار و زندگی برای او تلخ گذشته، آن هم از همان کودکی تا آخرین روزها.

بعد از دو یادداشت اول کتاب، «آذریزدی از زبان آذریزدی» (صفحه‌ی ۱۳ تا ۲۵)، خودنگاری (اتوبیوگرافی) کوتاهی به قلم خود شاعر آمده که خیلی خواندنی و لذت‌بخش است. من هر توضیحی بنویسم، باز هم کم است. پیشنهاد می‌کنم اگر شعرها را نمی‌خوانید، این بخش (و البته پاورقی‌ها) را حتماً بخوانید. اگر کتاب‌خوان و کتاب‌دوست باشید، مطمئنم از خواندنش خیلی لذت خواهید برد. نویسنده در این بخش، داستان زندگی‌اش را از زمان تولد تعریف می‌کند و در کنار آن درباره‌ی زادگاهش «خرّمشاه» یزد، شیوه‌ی زندگی مردمان روستا، اوضاع فرهنگی و اجتماعی، جامعه‌ی زرتشتیان و مسلمانان روستا، خانواده‌اش و شرح زندگی‌اش نوشته‌است. خواندنش خیلی لطف دارد.

کتاب با عکس سیاه و سفید بزرگ و زیبایی از نویسنده که توسط «روح‌الله فخرآبادی» گرفته شده، آغاز می‌شود، و شش فصل و یک پیوست دارد. روال کلی فصل‌ها، بر این اساس است که اول «پند» می‌آید، و بعد مثال.

«دیباچه»، شعر بلندی در وصف کودک و کودکی است، به‌نام «عالم بچگی صفا دارد». شاعر، مراحل رشد را سال به سال، از شیرخوارگی برمی‌شمارد و تا ۱۲۰ سالگی می‌رود. او برای وصف پاکی و نشاط کودکی، از راز و رمز کودکی جانوران و گیاهان و حتی اشیا هم بهره می‌برد: «گر سبویی به قدر فنجانی است / با نمک‌تر ز هر نمکدانی است». او در شعرش بر پاکی کودکی و «اصل کاری»، خودسازی، خردوَرزی و خرداندوزی و بسیار کتاب خواندن تأکید فراوانی دارد و «دانستن» را چیزی می‌داند که «بد» را اصلاح می‌کند و «خوب» را بهتر.

فصل اول، با شعر «بچه‌ی خوب کیست؟ خوبی چیست؟» آغاز می‌شود که تجربه‌اندوزی‌های شاعر، با بیانی اندرزگونه درباره‌ی این است که چگونه خوب باشیم و اصلاً خوبی چیست. او اصل خوبی را در سه شرط می‌داند: عقل و ایمان و علم. شعر دوم، حکایت منظوم طنزگونه‌ی «بیمار نسنجیده» است. بیماری در جست‌وجوی درمانی برای بی‌خوابی‌اش به نزد پزشکی می‌رود. درمان پزشک، خوابیدن روی زمین صاف و آب دریا و نمک‌های درمانی آن است. ولی بیمار، هفت خُمره آب دریا در خانه‌اش انبار می‌کند و روی چمن خیس باغ می‌خوابد و سرانجام با کارهای نسنجیده‌اش، گرفتاری‌اش دوچندان می‌شود. پندهای پزشک، تأکید بر همان سه اصل شعر اول است.

فصل دوم با شعر کوتاه «بچه‌ی زشت و بچه‌ی زیبا» آغاز می‌شود که در نکوهش مقایسه‌ی زشتی و زیبایی بچه‌هاست. برای مصداق شعر نیز مثال خرما آمده، که خواندنی است. شعر دوم، یعنی «بلال حبشی»، مثالی است برای پند شعر آغازین فصل و نکوهش مردمی که سیاه بودن، بیگانه بودن و لکنت داشتن را بر «بلال» عیب می‌گرفتند. شعر سوم، «یادی از لقمان حکیم» نیز مثال دیگری است برای پند شعر اول و این که «خوبی» همیشه پیروز است.

فصل سوم، با شعر «بچه‌ی خوبِ با سواد و کتاب» شروع می‌شود که در ستایش درس خواندن و نکوهش تنبلی است. این شعر، یکی از همان‌ جاهایی است که حسرت سراینده برای درس و مدرسه و کتاب در کودکی‌اش را می‌توان به‌خوبی حس کرد. شعر دوم، «حکایت مَمی و اَمی»، داستانی پندآموز از خاطرات شاعر در «خرّمشاه» و درباره‌ی دو برادر دوقلو است. پایان این شعر وصل است به شعر بعدی: «حکایت دانش‌دوستی محمد زکریای رازی». داستانی که با وصف زندگی «زکریای رازی» و شرح کارهای علمی برجسته‌ی او آغاز می‌شود و با حکایتی پندآموز از اشتیاق وی برای یادگیری، حتی در پایان عمر، به آخر می‌رسد.

فصل چهارم، با «بچه‌ی خوب چون کند بازی» شروع می‌شود که در وصف بازی خوب و نکوهش بازی بد است. «حکایت دعوای اول و ثانی» که دنبال آن می‌آید هم خاطره‌ای دیگر از خود شاعر است، زمانی که در محله‌ی جوادیه‌ی تهران ساکن بوده و با طنّازی محل زندگی‌اش را توصیف می‌کند. این شعر (صفحه‌ی ۵۹) یکی از خواندنی‌ترین و زیباترین شعرهای کتاب است. توصیه می‌کنم خواندنش را از دست ندهید. شعر بعدی، «حکایت دو بچه چوپان» هم از قرار، یکی از بهترین خاطرات شاعر در زندگی بوده‌است: «یادگاری چنین ندارم یاد / شدم از دو بچه چوپان، شاد». و علاوه بر تأکید بر همان پند اصلی فصل – این طور که من فهمیدم – آموزش نوعی بازی اسم‌فامیل است.

فصل پنجم، با «حکایت بچه‌ی خوب و رخت و جامه‌ی خوب» شروع می‌شود که توجه به سادگی و باطن را پند می‌دهد. پس از آن «حکایت ریش بهلول» آمده، که مثالی است برای شعر اول. قسمت دوم این شعر (ص ۷۶ تا ۷۸) بسیار خواندنی است. «حکایت بقال تنبان‌فروش» هم یکی دیگر از خاطره‌های شاعر از زادگاهش است. این شعر، گفت‌وگوی شاعر با بقال ورشکسته‌ای است که مجبور شده برای پرداخت بدهی‌هایش، شلوار دوم خودش را در ویترین بزرگ مغازه‌اش برای فروش بگذارد. شاعر در این شعر، از بزرگان بسیاری نام می‌برد، از «راسل» و «پورداوود» گرفته تا «عزیز نسین»، نویسنده‌ی تُرک. و این، گستره‌ی آشنایی شاعر با بزرگان ادبیات و دانش ایران و جهان، علی‌رغم محرومیت‌های زیادی که همیشه گریبانگیرش بوده، را می‌رساند. در بخش‌های پایانی همین شعر، بیتی دارد که خیلی به دل من نشست: «خوب‌ترها تمام، ساده‌ترند / عرش‌پیماتر و پیاده‌ترند». این شعر با بیت پایانی‌اش وصل می‌شود به شعر بعدی: «حکایت بومی و هومی». این حکایت، داستان جزیره‌ای است به‌نام «فیلوس» و همان داستان «مار» (که اگر اشتباه نکنم از داستان‌های مثنوی مولوی است).

فصل ششم، با «بچه‌ی خوب در همه احوال» شروع می‌شود. «حکایت کار سَرسَری» که پس از آن آمده، هم‌چون فصل‌های پیشین، نمونه‌ای است از اندرزهای شعر آغازین فصل در زندگی. «حکایت بچه‌ی چیزفهم» نیز ستایش توجه و دقت در انجام کارهاست. در این‌جا شاعر، فروتنانه شعرش را ناهنجار می‌انگارد و از خواننده – بچه‌ی خوب – می‌خواهد که اگر شعر او را قابل نمی‌داند دست‌کم به دو بیت از «سعدی» گوش بسپارد. و چنین می‌شود که شعرش را با یادی از «سعدی» به پایان می‌برد.

در بخش پایانی کتاب، پیوست «کتاب‌شناسی آثار (کتاب) آذریزدی»، به کوشش «پیام شمس‌الدّینی» آمده. در این پیوست، بیش از ۳۴ جلد از آثار آذریزدی که از سال ۱۳۳۱ آغاز می‌شوند، به ترتیب الفبایی فهرست شده‌اند.

مطالعه‌ی کتاب، به نصب هیچ‌گونه نرم‌افزار و یا ثبت‌نام و عضویت و… نیازی ندارد. می‌توانید سرراست به «کتابخانه‌ی ملی کودکان و نوجوانان ایران» بروید. برای ورق زدن و مطالعه‌ی کتاب از پیکان‌ها، ذره‌بین‌ها، نمایش چندصفحه‌ای و گزینه‌های دیگر در بالای پنجره‌ی کتاب استفاده کنید.

دربارهٔ رامن

Student. Book lover. Firefox user. l
این نوشته در مرور و معرفی «یار مهربان ۲», ۱. رایاکتاب: ارسال شده و با , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , برچسب‌گذاری شده. این نوشته را نشانه‌گذاری کنید.